loading...
انجمن تخصصى خانواده تئاتر شهر تهران
آخرین ارسال های انجمن
خانواده تئاتر شهرتهران بازدید : 160 شنبه 07 بهمن 1391 نظرات (0)

برگزاری کلاس آموزش بازیگری به صورت تجربی و کارگاهی در دانشگاه تهران جهت رای دادن به یک دوره کلاس بازیگری که شامل کارگردانی ، بازیگری ، فیلم نامه نویسی و… می باشد از اول اسفند ماه سال جاری شروع خواهد شد و ثبت نام در این کلاس ها برای تمامی علاقه مندانبه این رشته آزاد می باشد, طبق هماهنگی های انجام شده ما بین انجمن نخبگان سینمایی«آل یاسین» کانون سینمایی دانشگاه تهران یک دوره کلاس بازیگری که شامل کارگردانی ، بازیگری ، فیلم نامه نویسی و… می باشد از اول اسفند ماه سال جاری شروع خواهد شد و ثبت نام در این کلاس ها برای تمامی علاقه مندان به این رشته آزاد می باشد وعلاقه مندان میتوانند با مراجعه به سایت دانشگاه تهران و یا به صورت حضوری به آدرس : خیابان کارگر شمالی – بالاتر از راهنما – بن بست امین پلاک ۳ – اداره کل امور فرهنگی واجتماعی دانشگاه تهران مراجعه کنند.در ادامه درباره رده سنی این کلاس ها اعلام کردند این کلاسها ویژه رده سنی زیر ۲۰ سال می باشد و این کلاس ها درصورت رسیدن به حد نصاب لازم در دو بخش خواهران و برادران برگزار می گردد. ودرباره نحوه برگزاری اعلام کردند که این کلاس ها به صورت آموزش تجربی توسط بازیگران مطرح عضو در واحد سینمایی فجر ، کانون فرهنگی هنری آل یاسین خواهد بود در واقع آموزش ها ی اولیه بازیگری توسط اعضا ارائه می گردد و در جلسات پایانی توسط اساتید دیگر مطالب جمع بندی وتکمیل می گردد همچنین لازم به ذکر می باشد که ارتباط نزدیک واستفاده از تجربیات هم سن وسالان در این رده سنی مد نظر می باشد . کلاس بازیگری توسط آقای ارسلان قاسمی به مدت ۱۰ جلسه برگزار می گردد کلاس کارگردانی و فیلم نامه نویسی توسط اقای اکبر علی اصغری به مدت ۱۰ جلسه ودر انتهای کلاس آقایان سهند جاهدی و بهراد رحمانی هر یک به مدت ۳ جلسه حضور پیدا می کنند واز تجربیات خود برای اعضای شرکت کننده سخن می گویند . ودر بخش خواهران خانم ترلان پروانه و فاطیما بهارمست به عنوان مربی بوده و برای اعضای شرکت کننده کلاس را برگزار می کنند در انتها به تمامی اعضای که در کلاسها شرکت کرده اند مدرک معتبر از دانشگاه تهران اعطا خواهد شد . زمان شروع ثبت نام : ۱ اسفند ماهسال ۹۱ هزینه کلاس ها : ۷۰ هزار تومان برای هر نفر تعداد کل جلسات : ۱۲جلسه توضیح بیشتر درباره کلاس ها : هر کلاس به مدت ۱۲۰ الی ۱۵۰ دقیقه می باشد که ۴۵ الی ۵۰ دقیقه آن توسط ارسلان قاسمی به بازیگری پرداخته خواهد شد و ۴۵ الی ۵۰ دقیقه به بحث کارگردانی و فیلم نامه نویسی توسط آقای اکبر علی اصغری پرداخته خواهد شد و ۳۰ دقیقه پایانی کلاس توسط اقایان سهند جاهدی و بهراد رحمانی و… به بحث تجربه وپرسش وپاسخ پرداخته می گردد ورفرنس آموزش نیز در جلسه آول در اختیار اعضا شرکت کننده قرار می گیرد و لازم به ذکر می باشد که این کلاس ها به مدت ۱۰ جلسه برگزار و دو جلسه پایانی توسط اساتید مجرب دیگر جمع بندی و به پایان می رسد . واین تقسیم بندی نیز در بخش خواهران نیز وجود دارد و کلاس بازیگری توسط خانم ترلان پروانه و کلاس کارگردانی توسطخانم فاطیما بهار مست برگزارمی شود .

خانواده تئاتر شهرتهران بازدید : 250 سه شنبه 24 مرداد 1391 نظرات (7)

درود بر یاران گروه نرم‌افزاری انسان.
افتخار داریم پس از نزدیک به یک سال تلاش، آغاز بهره‌برداری از زیربنا به عنوان یکی از محصولات مهم این گروه را اعلام کنیم. شبکه خدمات زیربنا، بر اساس یک فن‌اوری توانمند و مبتنی بر دانش روز وب طراحی و اجرا ش
ده و به عنوان بستری از خدمات، یکپارچگی و سادگی کاربردهای مهم و معمول سایت‌های اینترنتی را برای کاربران، دنبال می‌کند. کاربردهایی همچون عضویت مرکزی در سایت‌های گوناگون، پرداخت‌های اینترنتی، تبلیغات هدفمند و مفید، تعامل‌های اجتماعی مجازی همچون نوشتن نظر و ...
برای آشنایی بیشتر با زیربنا به سایت این سرویس به نشانیhttp://www.zirbana.com/ سربزنید


با سپاس و احترام

گروه نرم‌افزاری انسان

خانواده تئاتر شهرتهران بازدید : 363 چهارشنبه 17 خرداد 1391 نظرات (4)

** پیرو ایمیل های دروغینی که برای چندی از دوستان فرستاده شده است **

ما در جوار یکدیگر زندگی می کنیم، پس اولین مقصود ما در زندگی این است که به یکدیگر محبت کنیم و اگر نمی توانیم دست کم دیگران را آزار ندهیم.

 یک تنگ نظر در تلاش برای تفرقه انداختن دربین دوستان عزيزسايت ديوارتئاتر شهر است. با اظهارتأسف باید بگویم که این آدم محترم درتفرقه انداختن بين انجمن و سايت ديوار تئاترشهر زحمت زیادی کشیده است، حالا هی روبه ايميل دادن با نام هاى مختلف میرود و به خیال خود جنگ های روانى بين دوستان راه مى اندازد .

اين انجمن برپايى خودش رو مديون سايت ديوار تئاتر شهر ميداند آیاازنظرشما این کاردرسته ؟ حیثیت یک خانواده را زير سوأل بردن درست است ؟ ما مسولیت داریم صلح وآرامش را برای خانواده خود و دوستان ديوار تئاترشهر به ارمغان بیاوریم. قابل توجه توضیحات ادرس پست يكى از مسوولین فنى سايت ديوارتئاترشهر که مرد هزار چهره تلاش کرده وانمود کنه منظورشون ما بودیم درحالی که خود ایشان در یک نظر پای نوشته اصلی دوستی با این انجمن رو عنوان کردند:

http://club.teatreshahr.com/wall/users/amroabadi/

خانواده تئاتر شهرتهران بازدید : 293 یکشنبه 31 اردیبهشت 1391 نظرات (1)
هنر یعنی صداقت، عشق، پاکی
هنر یعنی رها از جسم خاکی
هنر یعنی سراسر مهر باشیم
از این دنیای فانیها رها شیم
هنر یعنی تو و من، عشق و عاشق
هنر یعنی دلی همچون شقایق
هنر یعنی کسی را شاد کردن
دل درمانده ای آزاد کردن
هنر یعنی لب خندان کودک
و اوج شادیش بهر عروسک
هنر یعنی زمان را دست گیریم
ز بهر غم برای هم بمیریم
هنر یعنی فراموشی محال است
دل من با دلت در اوج حال است
هنر یعنی اگر دستی به سویت
تقاضامند آمد روبرویت
خودت را جزئی ار جسمش بدانی
به دل سنگی ورا از خود نرانی
هنر یعنی همین، اوج صداقت
هنر یعنی محبت در رفاقت
خانواده تئاتر شهرتهران بازدید : 218 یکشنبه 12 شهریور 1391 نظرات (1)

 

 

قابل توجه خانواده تئاتر شهرتهران

علاقه مندان به داستان نویسی

باید توجه داشت که در داستان تجربه واقعی نو و اصیل است و به سختی به دست می آید و کسب آن مایه خوشی و سرور است.
نخستین دوره كلاس هاى داستان نويسى زيرنظر
بانو :مهديه مطهر
از تاریخ 29 شهریور چهار شنبه 5عصر تا7عصر

علاقه مندان تا 25 شهریور میتوانند با شماره تلفن زیر جهت کسب اطلاع و ثبت نام تماس حاصل نمایند
 
 
 
 
علاقه‌مندان برای کسب اطلاعات بیشتر می‌توانند با شماره تلفن‌: 09359018270
 
آقای مهران خوشبین تماس حاصل نمایند.
 

 

 

 

خانواده تئاتر شهرتهران بازدید : 213 چهارشنبه 18 مرداد 1391 نظرات (0)
 درود و سلام خدمت تمامی اهالی شهر شعر

شعر را به دو شیوه‌ی کلی می‌شود نقد کرد:

- شیوه‌ی نقد عمومی

- شیوه‌ی نقد تخصصی

در شیوه‌ی نقد عمومی یک شعر، تمام عنصرهای اصلی آن را در نظر می‌گیریم و با بررسی انتقادی این عنصرها شعر را نقد می‌کنیم.

در شیوه‌ی نقد تخصصی، شعر را از زاویه‌ی دیدی خاص و بر اساس نگرشی تخصصی نقد می‌کنیم.

شیوه‌های اصلی نقد تخصصی شعر عبارتند از:

شیوه‌ی شکل‌مدارانه formalistic approach

شیوه‌ی روان‌شناختی   psychological approach

شیوه‌ی زبان‌شناختی linguistical approach

شیوه‌ی استوره‌شناختی mythological approach

شیوه‌ی پدیدارشناختی phenomenological approach

شیوه‌ی ساختارگرایانه structuralist approach

شیوه‌ی سبک‌شناختی stylistics approach

شیوه‌ی نمایی  exponential approach

شیوه‌ی جامعه‌شناختی sociological approach

شیوه‌ی شیوایی‌شناختی rhetorical approach

شیوه‌ی تکوینی genetic approach

همچنین روشهای دیگر نقد وجود دارد که نگاههای خاصتری دارند، از جمله:

نقد ژانرگرا(نقد انواع)- نقد نوارستویی(مکتب شیکاگو)- نقد فمینیستی- نقد مارکسیستی- نقد پلورالیستی (نقد کثرت‌گرا).

 

در این بحث به شیوه‌ی عمومی نقد شعر می‌پردازم. در این شیوه ناقد تمام عنصرهای اصلی شعر، شامل معنا- خیال‌- زبان- آهنگ- فرم را بررسی انتقادی می‌کند.

معنای شعر عبارت است از محتوا و درون‌مایه‌ی فکری، حسی و عاطفی شعر، پیام آن، و طرحی که درون‌مایه و حال و هوا و پیام شعر در آن بیان می‌شوند.

در نقد معنای شعر ناقد محتوای شعر را از نظر چگونگی پردازش، ویژگیهای طرح، نو و ابداعی بودن، امیدانگیزی و آرمان‌گرایی، و از نظرهای دیگر بررسی انتقادی می‌کند.

خیال که معادل واژه‌ی ایماژ است مجموعه‌ی امکانات بیان هنری و آرایه‌های معنوی برای تصویرسازی در شعر است و صورتهای اصلی آن را صفت، تشبیه، استعاره، کنایه، ایهام، اغراق و صورتهای دیگری چون شخصیت‌بخشی و حس‌آمیزی تشکیل می‌دهد. این صورتها به شکل تصویرهایی خیال‌انگیز در شعر نموده می‌شوند.

در نقد خیال شعر ناقد به نقد جنبه‌ی تصویری شعر می‌پردازد و آرایه‌های معنوی به کار رفته در شعر و تصویرهای ساخته شده با این آرایه‌ها را بررسی انتقادی می‌کند.

زبان شعر نحوه‌ی بیان معنا و خیال شعر در قالب عبارتها و جمله‌ها است.

در نقد زبان شعر ناقد شعر را از نظر نوع زبان آن (کهنه یا نو بودن، عامیانه یا ادبی بودن و...) و تناسب آن با معنا و خیال، همچنین از نظر درستی و سلامت، رسایی و روانی، آراستگی، پیراستگی، ایجاز، مطبوعی، رنگ‌آمیزی، استواری، تناسب، و ویژگیهای دیگر زبانی بررسی انتقادی می‌کند.

آهنگ شعر ناشی از وزن و قافیه‌ی شعر و کلیه‌ی آرایه‌های لفظی به کار رفته در شعر از جمله هماهنگیها و تجانسهای آوایی است.

در نقد آهنگ شعر ناقد شعر را از نظر وزن و قافیه و آرایه‌های لفظی آن بررسی انتقادی می‌کند.

فرم شعر قالبی‌ست که سایر عنصرهای شعر در آن قرار می‌گیرند. فرم به شعر ساختاری متشکل، مشخص و منسجم می‌دهد.

در نقد فرم شعر ناقد شعر را از نظر فرم و ویژگیهای آن و تناسبش با سایر عنصرهای شعر، به‌ویژه معنای، بررسی انتقادی می‌کند.

خانواده تئاتر شهرتهران بازدید : 235 سه شنبه 20 تیر 1391 نظرات (0)

مردود !

 



وقتی فقط به خواسته محدود می شویم


در امتحان عاطفه مردود می شویم


مانند روزنامه ـ همین روزمره ها ـ


در پیشخوان جامعه موجود می شویم


تا دفن می شویم در اعماق ذهن خود


یک روز سنگواره و یا کود می شویم


هرگز حریف نیل خروشان نبوده ایم


ما ناامید وارد این رود می شویم


موسی کجاست ؟ نیست عصایی ! در این میان


از لشکر فراعنه نابود می شویم


با برگهای توت در اطراف کرم تن ،


در تارهای ماندنمان پود می شویم


پروانه می شدیم ولی تف به شانس ، باز


در مرزهای حادثه مسدود می شویم


پایان ماست شعله ی اطراف پیله ها


در هیزم حقارت خود دود می شویم


اینجا خلیل یخ زده از عشق ، دوستان


تسلیم محض آتش نمرود می شویم


در این جهان که قسمت ما عاشقی نبود


تقدیر ماست ، آنچه که فرمود می شویم

 

 

رضا کیانی

خانواده تئاتر شهرتهران بازدید : 235 سه شنبه 20 تیر 1391 نظرات (0)

بوتیمار غمگین

 


اي نخستين بدر، هر شب ديدنت را دوست دارم

آسمان در آسمان تابيد نت را دوست دارم

اي خداي خاك !  وقتي ابرها را مي تكاني

از درختي مرده ، خرما چيدنت را دوست دارم

دست هايت را همان اندازه كه شمشير مي زد

وصله وقتي مي زند پيراهنت را دوست دارم

آه اي بر چاه ِ عدل ِ كوفه بوتيمار غمگين

گريه كن اين ترس ازخشكيدنت را دوست دارم

درد اگر بر شانه هايت بود مرهم مي نهادم

آه از آن درد ِ دگر، ناليدنت را دوست دارم

تو نه قرآن ، نه، سر فرزند را بر نيزه ديدي

حكم اگر اين است من جنگيدنت را دوست دارم

دست بر خون قبضه ي شمشير مي رقصي و دشمن

مي رمد بي سر و من رقصيدنت را دوست دارم


*****

نه غزل ظرفيتش كم نيست اما دردهايت...!

آه بر اين بيت ها خنديدنت را دوست دارم

من از آن ياس، آن كه در دستان سرسبز تو خشكيد

خارج از باغ آخرين بوئيدنت را دوست دارم

سيم آخر را زدم ديگرجنون از حد گذشته است

هرچه بادا باد آقا من زنت را دوست دارم

دست هاي تو كليد رازهاي سر به مهر است

كمتر از آنم ولي فهميدنت را دوست دارم

تو همان ماه ِ دليل ِ آفتاب ِ آخريني

گفتم اي بدر نخستين، ديدنت را دوست دارم

 

 

 صالح سجادی
خانواده تئاتر شهرتهران بازدید : 280 سه شنبه 20 تیر 1391 نظرات (0)

 

وقتی که حالت از غم دنیا گرفته است

حال من و تمام غزلها گرفته است

 

دلشوره های خود بخود چند روز پیش

حالا چقدر یکشبه معنا گرفته است


بعد از تو جای آنهمه تاب و تب مرا

مشتی چرا و باید و اما گرفته است


این سرنوشت غمزده تاوان عشق را

روزی هزار مرتبه از ما گرفته است


حتی خدا نخواست ببیند در این جهان

کار دو عاشق اینهمه بالا گرفته است


یک لحظه چشم بستم و دیدم کسی برام

تصمیم گریه آور کبری گرفته است


حالا منم و میز و دو فنجان قهوه و...

مردی که روی صندلی ات جا گرفته است


حرفی نمی زنم نکند برملا شود

بغضی که توی حنجره ام پا گرفته است


دارد به عمق فاجعه پی میبرد دلم

نفرین نکن که آه تو من را گرفته است!


 

زهرا شعباني

خانواده تئاتر شهرتهران بازدید : 225 سه شنبه 06 تیر 1391 نظرات (0)

 

 

گريه كردم گريه هم اين‌بار آرامم نكرد

هرچه كردم... هرچه... آه! انگار آرامم نكرد

 

روستا از چشم من افتاد، ديگر مثل قبل

گرمي آغوش شاليزار آرامم نكرد

 

بي تو خشكيدند پاهايم كسي راهم نبرد

درد دل با سايه و ديوار آرامم نكرد

 

خواستم ديگر فراموشت كنم، اما نشد

خواستم، اما نشد، اين كار آرامم نكرد

 

سوختم آنگونه در تب، آه! از مادر بپرس

دستمال تب بر نمدار آرامم نكرد

 

ذوق شعرم را كجا بردي كه بعد از رفتنت

عشق و شعر و دفتر و خودكار آرامم نكرد

 

{نجمه زارع }

خانواده تئاتر شهرتهران بازدید : 229 سه شنبه 06 تیر 1391 نظرات (0)

 

 

عکس من است ـ این عکس ـ عکاس کم‌هنر نیست

حتا منِ من از من، این‌گونه باخبر نیست


عکاس در یقین‌اش یک چهره آفریده است

ـ شکل منی که در من دیگر از او اثر نیست


حسی سمج به تکرار، می‌گوید: این خود توست

لب می‌گزم:نه،ـ وهم است. وهم است و بیشتر نیست


باور کنید از من شاعرتر است این عکس

اوهام پیرسالی در دفترش اگر نیست


من چشم و گوش خود را از یاد برده‌ام ـ او

عکس من است یعنی: عکسی که کور و کر نیست


روشن‌ترین دلیل‌ام در قاب بودن اوست

من دربدرترینم، این قاب دربدر نیست


درگیر خویش کرده است ذهن مشوشم را

ـ این عکس ـ شرح‌اش اما آسان و مختصر نیست

 

محمد علی بهمنی

خانواده تئاتر شهرتهران بازدید : 190 سه شنبه 06 تیر 1391 نظرات (0)
آنشب شروع شد غزل ازکوچ ایل من

 در کوچه ماندپای سراپا علیل من

یک نقطه شد به چشم من آری قبیله رفت

 ماندند مرد های زیاد ازقبیل من

 گویا سپا ه ابرهه بود یم جملگی

من مانده ام ازآنهمه ونیست فیل من

 من پا نداشتم بروم سر که داشتم

محکم نبوده است از اول دلیل من

 

 چندیست شعر تازه سراغم نیامدست

ای کاش باز وحی کند جبرئیل من

امشب به این نتیجه رسیدم که سالهاست

 ماندست کنج موزه ی دنیا فسیل من

 

{وحید برزگر}

خانواده تئاتر شهرتهران بازدید : 237 سه شنبه 16 خرداد 1391 نظرات (1)

 

اسلون، اورت

( ملیت:آمریکا  قرن:20)

Sloane, Everett
بازيگر (1909، نيويرک- امريکا؛ 1965)
تحصيلاتش را در دانشگاه پنسيلوانياي فيلادلفيا به پايان برد. از سال 1928 در هزاران نمايش راديويي (از جمله خانواده گلدبرگ، پزشک جنايي، باک راجرز و به مدت هشت سال در سايه ) نقش هاي مختلفي را به عهده گرفت. براي نخستين بار در 1935 با نمايش ملاقات پسر و دختر در برودوي روي صحنه رفت. برنامه راديويي سايه اشنايي با اورسن ولز را به دنبال داشت. در 1938 به گروه تآتري ولز، مرکيوري، ملحق شد و در بسياري از برنامه هاي راديويي گروه (از جمله جنگ دنياها) شرکت کرد. اسلون، ولز را تا هاليوود هم راهي کرد و به عنوان نخستين نقش سينمايي اش، نقش « برنستاين» را در همشهري کين به عهده گرفت. در دهه ي 1950 چندين نمايش نامه را کارگرداني و در تعدادي مجموعه تلويزيوني شرکت کرد. بر اثر خودکشي با قرص هاي خواب آور درگذشت.

از اسلون به رغم ابعاد فيزيکي کوچکش، به عنوان يکي از بزرگ ترين بازيگران هاليوود ياد مي کنند. بازي ظريفش در همشهري کين، نامش را د تاريخ سينما ماندگار کرد، به طوري که با شنيدن نام اسلون، نخستين نامي که به ذهن متبادر مي شود، «برنستاين» است. هم چنين بازي هاي به يادماندني اش در اثاري مثل خانمي از شانگهاي ارائه کرد. موفقيت عظيمش در هاليوود در رکاب ولز، او را به آرزويش، که موفقيت در برودوي بود، رساند. که آن هم در پي بازي در نمايش نامه هاي قابل توجهي مثل پسر بومي و يک زنگ براي آدانو به دست آمد. دوران حرفه اي اسلون در سينما با هم کاري جري لوييس در فيلم هاي هالو و پرستار سر به هوا پايان يافت. م.غ
از فيلم ها: 1941- همشهري کين (ولز)؛ 1942- سفر به درون ترس (ن. فاستر)؛ 1948- خانمي از شانگهاي (ولز)؛ 1949- شاهزاده روباهان (هـ .کينگ)؛ 1950- مردان (زينه مان)؛ 1951- روباه صحرا (هاتاوي)، شاهزاده اي که دزد بود (ماته)، اعمال کننده (وينداست)، پرنده بهشت (ديوز)، روبنده آبي رنگ (برنهارت)؛ 1952- روش يک گاو چران (و. تورنور)؛ 1954- کارد بزرگ (آلدريچ)؛ 1956- کسي آن بالا مرا دوست دارد (وايز)، شور زندگي (مينه لي)؛ 1958- مارجري مورنينگ استار (راپر)، قاچاقچيان اسلحه (سيگل)؛ 1959- زير سلطه عشق (ج. استرجس)؛ 1960- ار تپه به خانه (مينه لي)؛ 1962- درگير شدن (وارنر)؛ 1963- مردي از داينرز کلاب (تاشلين)؛ 1964- آماده براي مردم (کوليک)، پرستار سر به هوا (تاشلين)، هالو (جري لوييس).

خانواده تئاتر شهرتهران بازدید : 218 سه شنبه 16 خرداد 1391 نظرات (1)
 
«لئوناردو دي‌كاپريو» در درام اجتماعي و خانوادگي «زندانيان» بازي مي‌كند. براي كارگرداني اين فيلم «آنتون فوكوآ» انتخاب شده است. او فيلم خود را براساس ...

«لئوناردو دي‌كاپريو» در درام اجتماعي و خانوادگي «زندانيان» بازي مي‌كند.
 
براي كارگرداني اين فيلم «آنتون فوكوآ» انتخاب شده است. او فيلم خود را براساس قصه فيلم‌نامه «آرون گوزيكوفسكي» مي‌سازد. در فيلم دي‌كاپريو نقش يك مرد معمولي را بازي مي‌كند كه در يك شهر كوچك به كار نجاري مشغول است. زندگي آرام او با ناپديد شدن دختر كوچك و دوست صميمي‌اش وارد مرحله تازه‌اي مي‌شود. اين نجار به زودي تصميم مي‌گيرد ابتكار عمل را در دست بگيرد و خودش دختر گم شده‌اش را پيدا كند.
 
منتقدان سينمايي به شباهت‌هاي قصه فيلم جديد دي‌كاپريو با دو فيلم «روخانه ميستيك» (ساخته اسكاري «كلينت ايستوود») و «ربوده شده» (فيلم حادثه‌اي« ليام نيسن») اشاره مي‌كنند. ولي زندانيان فيلم مي‌گويند حال و هواي آن متفاوت از اين دو فيلم است.
 
دي كاپريو هم اكنون فيلم «جزيره شاتر» را روي پرده سينماهاي جهان دارد. در اين فيلم او نقش يك مسئول عالي‌رتبه اداره پليس را دارد كه راهي يك جزيره دور مي‌شود، تا در باره يك سري اتفاقات عجيب و غريب تحقيق كند. «مارتين اسكورسيزي» كارگردان اين فيلم است.
همشهری
 
خانواده تئاتر شهرتهران بازدید : 263 سه شنبه 16 خرداد 1391 نظرات (0)

نقد چیست؟

 آیا نسبت دادن انواع تهمت ها و ناسزا گفتن به افراد را نقد می گویند؟ آیا در نقد می توان هر ادعای بی سندی را مطرح کرد؟ آیا صرفا گفتن معایب کار کفایت می کند؟ منتقد باید چه خصوصیاتی داشته باشد؟
روزانه در مطبوعات و رسانه های مختلف، انواع و اقسام مطالب را تحت عنوان نقد می خوانیم که اغلب اوقات در این مطالب، موارد فوق به چشم می خورد و آن قدر کینه و حسد و حب و بغض در آن ها راه یافته که نه تنها خواننده از آن مطالب استفاده ای نمی برد بلکه گاه از خواندن آن ها یا هر مطلبی تحت عنوان نقد منزجر می شود و همچنین عدم رعایت انصاف در این گونه نوشته ها فرهنگ نقد و نقادی را از بین می برد و بدین ترتیب نقدهای علمی و منصفانه هم در نظر مردم کم رنگ و بی اهمیت می شود. در این سطور سعی بر این است که نقد و اصول آن برای آشنایی هر چه بیشتر مخاطبان مورد بحث واقع شود و ان شا الله که مفید فایده باشد.
واژه نقد در لغت به معنی جدا کردن سره از ناسره می باشد و در اصطلاح روشی برای ارزیابی مفاهیم، پدیده ها و داده های مختلف در فرایند تولید و آفرینش است. بنابراین نقد کردن به ما کمک می کند که کارهای خوب را از بد تشخیص بدهیم؛ به خوب ها بیشتر بها بدهیم و به پیشرفت کمک کنیم. اصولا هدف نقد کمک به پویایی جامعه و سرعت بخشیدن به تحولات مثبت است و جامعه را در مسیر صحیح رشد قرار می دهد. نقد انواعی دارد که از جمله آن ها می توان به نقد ادبی، تاریخی، اجتماعی، فنی، روان شناختی و... اشاره کرد اما آن چه مسلم است همه این گونه نقدها اصولی دارند که در همگی ثابت هستند و باید مورد توجه واقع شوند. عدم رعایت ابن موارد باعث می شود که نقد از هدف خود دور شود و نه تنها سازنده نباشد بلکه مخرب و نا امید کننده نیز بشود. در ادامه گفتار سعی براین است که اصول نقد را بشناسیم؛ منتقد را معرفی کنیم و فرهنگ نقد پذیری را تفسیر نماییم.
الف)اصول نقد:
در هر یک از انواع نقد منتقد باید همواره موارد زیر را که از مهم ترین اصول نقادی است مد نظر قرار دهد:
1- پرهیز از حُب و بُغض ، یکسو نگری و جانبداری.
2- جلوگیری از قطعی انگاری در هنگام بررسی.
3- بررسی همه جانبه و مبتنی بر ویژه گی های مثبت و منفی اثر.
4- خیر خواهی و عطف به بهبود امور.
5- ارائه اصلاحات پیشنهادی و راه حل های کارآمد.
6- ارائه دلایل و اسناد و مدارک متقن در مورد دعاوی مطرح شده.
در صورت عدم توجه به موارد فوق منتقد نباید توقع داشته باشد که انتقاد او از سوی صاحب اثر نقد شده یا عموم مردم مورد قبول واقع شود.
ب) ویژگی های منتقد:
علاوه بر رعایت تمامی موارد فوق و در نظر گرفتن شئونات اخلاقی و اجتماعی، شخص منتقد باید آگاهی کاملی نسبت به موضوع مورد انتقاد داشته باشد. به عنوان مثال آیا کسی که از موسیقی اطلاعی ندارد می تواند یکی از آثار بتهون را نقد کند؟ یا نقد کسی که در باب هنر سینما اطلاعی ندارد در مورد یک فیلم سینمایی از طرف کارشناسان و عموم مردم پذیرفته می شود؟ به طور قطع پاسخ منفی است. بنابراین نقد، زمانی ارزش دارد که از سوی فردی با تجربه یا متخصص صورت پذیرد. همچنین کسی که نقد می کند نباید حرف خود را غیر قابل تزلزل بداند. طبعا دیگران نیز حق اظهار نظر در مورد نوشته او و نقد دوباره سخنان او را دارند. عدم رعایت انصاف و جانبداری در کلام، گاه می تواند سبب بازخوردهای تند علیه نویسنده شود و حتی او را از جامعه طرد کند. همیشه باید به خاطر داشت که یک منتقد منصف و مطلع برگی برنده برای پیشرفت جامعه است.
ج) فرهنگ نقد پذیری:
هیچ کس نمی تواند ادعا کند که تمام کارهای او درست و بی نقص است وهمیشه حق با اوست. یک مدیر لایق همیشه باید تند ترین نقدها را صبورانه بخواند و حتی سخنان دشمنان خود را نیز پلی برای پیشرفت و ترقی خود بداند. در مواردی که پاسخی قانع کننده دارد با صبر و حوصله پاسخ دهد و در مواردی که احساس می کند حق با منتقد است ضمن پذیرفتن نقد تلاش خود را برای رفع نقص از خود و دستگاه تحت مدیریتش به کار گیرد. عدم نقد پذیری به تحجر و عقب ماندگی منتهی می شود و چون سمی مهلک روح و جسم جامعه را می آزارد. متاسفانه امروزه دو گروه کمیابند:
1- کسانی که توانایی، تخصص و قلم توانا برای نقدهای خیرخواهانه دارند.
2- مدیرانی که تحمل شنیدن نقد را داشته باشند.

خانواده تئاتر شهرتهران بازدید : 217 سه شنبه 16 خرداد 1391 نظرات (1)

دکتر سیامک مره صدق

موره صدق-Dr.Morsedeghدر ساختار سنتی جامعه‌ی ایرانیان کلیمی، دیرزمانی است که فرهنگ دوسویه‌ی نقدشدن و نقد پذیرفتن دارای اشکالات متعددی است که در این فرصت شاید بتوان برخی از آن‌ها را بیان کرد. بدون شک حق طبیعی همه‌ی ایرانیان کلیمی است که انتقادات و پیشنهادات خود را به صورت منطقی و مؤدبانه بیان کنند و انتظار داشته باشند که مسئولان و متولیان امور اجتماعی در هر رده به این نظرات توجه کنند و خود را به عنوان خدمت‌گزار مردم، در مقام پاسخ‌گویی حس کنند و با پرهیز از تفکرات پدرسالارانه، در مقام پاسخ‌گویی برآیند. اما نقد کردن بی‌شک با مجادله، هتاکی و بی‌حرمتی متفاوت است؛ ما باید یاد بگیریم در مسائل اجتماعی، اغراض شخصی را دخالت ندهیم و با پیش‌داوری‌هایی که در زمینه‌ی روابط شخصی و تفکرات ناشایست شکل گرفته، به نقد ننشینیم. همه‌ی مسئولان جامعه به وجود نارسایی‌ها اذعان می‌کنند، در عین حال عقیده دارند که در حد توان خود، تمامی تلاششان ر برای حل این مسائل (که برخی میراث کهن‌سالی به درازای تاریخ ایرانیان یهودی و برخی از شرایط خاص جهانی و کشور عزیزمان است.) به کار گرفته‌اند، همان‌طور که انجمن کلیمیان بارها اعلام کرده هر دستی را که برای کمک و راهنمایی و انتقاد سالم به سوی انجمن دراز شود، صمیمانه خواهد ‌فشرد. اما فعالان عرصه‌ی اجتماعی و منتقدان عزیز باید بدانند اولاً نقد باید با دلایل واضح و منطقی بیان شود و از تفکرات آرمان‌گرایانه غیرقابل اجرا دوری جویند و از سوی دیگر ادبیات به کار رفته در نقد بهتر است که حرمت نقد شونده و منتقد را پاس دارد زیرا که در غیر این صورت نه تنها کمکی به حل مشکلات موجود نخواهد کرد، بلکه آغاز مکرری خواهد بود برای برخوردها و حساب‌های شخصی. به همان اندازه که وجود افراد منتقد نشانه‌ی حساسیت جامعه به مسائل خود است و از این رو باعث دلگرمی و دقت‌نظر و تنبه مسئولان است و می‌تواند با بیان کردن مشکلات، مسئولان را به تفکر و چاره‌جویی برای آن وا دارد، برخوردهای غیرمنصفانه و شخصی تنها به تخریب هر دو سوی نقد و به ویژه ناقد منجر خواهد شد که جامعه‌ی ایرانیان کلیمی به خاطر ماهیت سنتی خود و وجود تفکرات پدرسالارانه و قیم‌مآبانه که برخی ریشه‌های تاریخی نیز دارد، تا رسیدن به شیوه‌های نقد منطقی و منصفانه و آموختن احترام به نظرهای مخالف، مسیر طولانی را پیش رو دارد که باید هر چه سریع‌تر طی کند.
از دیگر سو، این وظیفه‌ی مسئولان امور اجتماعی است که با توجه کامل به تمامی انتقادها حتی اگر منصفانه هم نباشد، نشان دهند که به نظرات مردم ارج می‌نهند و به دور از هرگونه خودبزرگ‌بینی و خودشیفتگی و با احترام به مخاطب حتی اگر مورد بی‌حرمتی قرار گیرند سعی در رواج نگرش نقدپذیری و احترام به آحاد افراد جامعه دارند. 
بدیهی است اصول فرهنگ نقد منصفانه و تحمل افکار مخالف، نیاز به فرهنگ‌سازی در بستر زمان و به ویژه در بین اقشار جوان جامعه دارد و برای برون‌رفت از سازگارهای فردمحور و غیرآزاداندیشانه، لازم است که مسئولان جامعه برخی نظرات افراطی را نیز بشنوند.
بدیهی است که اگر چنین نکنیم، تنها تفاوت حاصله، شاید تفاوت درظاهر قضیه و اسامی افراد باشد، در حالی که ما نیاز به یک دگرگونی در زمینه‌ی تحمل عقاید یک‌دیگر را داریم. 
 

خانواده تئاتر شهرتهران بازدید : 232 سه شنبه 16 خرداد 1391 نظرات (0)

 

 

 

مرووری برخبرهای گذشته :

گفت و گو با ”کوروش زارعی کارگردان نمایش ”بانوی بی‌نشان”

محمدمهدی بهمنی:

نمایش "بانوی بی‌نشان"نوشته سیدحسین فدایی حسین است که به کارگردانی کوروش زارعی از 1 تا 10 اردیبهشت ماه در سالن شهید آوینی مجتمع فرهنگی هنری نور استان قم روی صحنه است.

کوروش زارعی این اثر را بعد از 14 سال دوباره روی صحنه آورده است. گفت و گو با او را درباره این اجرا و مخاطب در تئاترهای مذهبی می خوانید:

***
ظاهرا این پانزدهمین سال اجرای بانوی بی‌نشان است. آیا اجرای امسال همان اجرای 15 سال قبل است یا تغییراتی در آن داده‌اید؟

نمایش «بانوی بی‌نشان» اولین نمایش جدی مذهبی بود که 14 سال پیش توسط گروه تئاتر آئین تولید شد و به روی صحنه رفت. گروه ما چندین سال تلاش کرد تا این نمایش را تولید کند و به صحنه ببرد، اما شرایطش جور نمی‌شد و هر سال به دلایلی روند تولید متوقف می‌شد و به سال دیگر موکول می‌شد. تا اینکه سرانجام در سال 1378 توانستیم نمایش «بانوی بی‌نشان» را روی صحنه ببریم. اکنون بعد از 14 سال همچنان این نمایش روی صحنه است و تماشاگران خود را دارد و تا مادامی که نمایش «بانوی بی‌نشان» مخاطب دارد، پرونده‌اش باز است و همچنان به اجراهای خود ادامه می‌دهد. متاسفانه در ایران، با وجود اینکه برای تولید بعضی از نمایش‌ها هزینه‌های گزاف و سنگینی می‌شود، پس از چند اجرای اولیه پرونده آن بسته می‌شود و گروه اجرایی برای همیشه قید اجرای مجدد آن را می‌زند. در صورتی که آن نمایش در اجراهای نخستین خود شاید تعداد اندکی تماشاگر جذب کند و این اجراهای اولیه تازه آغاز ماجرای اجرای یک نمایش باشد. آغازی که پایانش را باید مخاطب رقم بزند نه متولی تئاتر. وظیفه متولی تئاتر و گروه اجرایی این است که برای هر چه بیشتر اجرا شدن نمایش و دیده شدن آن تلاش کند و نمایش تا زمانی که تماشاگر دارد باید اجرا شود. در تمام دنیا و کشورهای توسعه یافته نمایشی که تولید می‌شود به این سادگی پرونده‌اش بسته نمی‌شود و سال‌های سال شاید 50 سال و اگر اغراق نکنم 100 سال روی صحنه است. دو سال پیش گروهی در برادوی آمریکا نود و نهمین (99) سال اجرایش را جشن گرفت. قطعا نمایش بانوی بی‌نشان سال 1391 با نمایش بانوی بی‌نشان 1387 یا با هر کدام از اجراهای سال‌های گذشته متفاوت است و دستخوش تغییراتی شده است. این تغییرات هم در متن اتفاق افتاده، هم در اجرا، اما در کلیت اثر تغییر فاحشی رخ نداده است و شالوده، پایه اصلی و بنیان نمایش همان است که بود. ما در تجربه اجرای این سال‌های نمایش به قواعد و فرمول‌هایی در ارتباط با جذب و ارتباط با مخاطب دست پیدا کردیم که جزو قواعد کارمان شده و جواب داده است. به طور واضح و مشخص تجربه‌ چنین اجراهایی باعث می‌شود تا اثر در طول مسیر رشد کند و با قوت بیشتر نسبت به قبل اجرا شود.

خانواده تئاتر شهرتهران بازدید : 189 پنجشنبه 11 خرداد 1391 نظرات (0)
 
شاعر:توک تام نوبخت
 
 
 
 
نشسته ام
در همین خانه
با قالیچه های دستباف قدیمی
که تار هایشان دزدکی
به پود چشمان من نخ میدهند
درست مثل ساز تو
وقتی که سر صبح کوک می شود
تا در صورت نشسته ام
چهار مضراب بزند!
من قول داده ام
...
بیشتر از گربه های خانگی
به تو وفادار بمانم
و به صدای قرچ قرچ تخت نخندم
در عوض قولِ دستهای تو
که وقت تار زدن
بوی لیمو ترش بگیرند
وآنوقت ساقه خیس موهای من
وقتی زیر پتو
دور از چشم تو
خود را به خواب زده است!
این روزها ولی
تو فالش می زنی
و من مجبورم
تمام وفاداریم را
وقتی ثابت کنم
که مورچه های توی کابینت را متقاعد میکنم
اززندگی ما بروند بیرون!
نه !
اصلا همه ی اینها نیست
خوب که نگاه میکنم
من جوان شده ام
آنقدر که تو باشی و این خانه
و یک دست استکان بدون نعلبکی
احساس غرور میکنم
و تو پیر!
آنقدر پیر
که دیگر نمی توانی
در حیاط پشتی دانشکده
جلوی چشمان وغ زده ی گنجشکها
مرا محکم ببوسی
و آهسته بگویی
هیس!
تکــــــــــــتم.آبان 89...
خانواده تئاتر شهرتهران بازدید : 289 پنجشنبه 11 خرداد 1391 نظرات (0)

 

مینا عزیزپور

 

شاخه ی خشک درختم رهایم نکنید    
ریشه در در باغ که دارم جدایم نکنید
از ازل خشک نبودم به خدا
روزگاری کم و بیش شکوفه باران بودم
راهی سبزترین باغ بهاری بودم
بلبلان درطلب شاخه ی من چه جدالی داشتند
اینک اما چه سکوتی ست در این باغ بزرگ
باغبانی داشتم
که چنان از دور به من می نگریست
که انگار به یک ببر جوان می نگرد
...
باغبان اما مرد....
دو سه سالی که گذشت از حضورم در باغ
باغبان بی خبراز پیشم رفت...
هیچ کس ریشه ی خشکم رابه قطره ی آبی مهمان ننمود
هیچ کس دل به هرس کردن من نسپرد
باغبانم راستی که چقدر انسان بود
وچقدر با تن پیروضعیفش خوب حیات را حس می کرد
وچقدر خوب می فهمید که تشنم شده است
خشکی امروزم احاصل بی خردی های شماست
زندگی را خداداده به من...
حق ندارید که از باغ جدایم بکنید...
حق ندارید که از خاطر باران های بهاری
و یا حتی از خشکی و سرمای زمستان دمی...
دورم بکنید....

خانواده تئاتر شهرتهران بازدید : 202 یکشنبه 31 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

دختر همه ی هوس ها

دلک بی شیله پیله ات برای من

                      

 

دسته ورق های بازی

و هرچه دارم فدای تو

باد می شوم       

می پیچم به موهایت

اسمت را هم می گذارم میان اسرار

فقط تو بدانی و من

آری!

با من باشد اگر دلت…

.

.

*برداشتی آزاد از ترانه آب دریا از لورکا

خانواده تئاتر شهرتهران بازدید : 235 یکشنبه 31 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

فیلم محافظان و آدمکش ها از جمله، فیلم‌هایی است که امسال در بخش سینمای آسیای جشنواره به نمایش درمی‌آید


بنابر گزارش «سوره سينما» به نقل از روابط عمومی سی‌امین جشنواره فیلم فجر، این فیلم سال 2010 نامزد دریافت شش جایزه از جوایز فیلم آسیا بود و در نهایت در دو بخش بهترین بازیگر مرد و بهترین بازیگر مکمل مرد پیروز شد. (در آن سال «درباره الی» اصغر فرهادی هم در دو بخش بهترین کارگردان و فیلمنامه‌نویس نامزد دریافت این جوایز بود) «

خانواده تئاتر شهرتهران بازدید : 248 یکشنبه 31 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

نویسنده فیلمنامه فیلم سینمایی «روز سوم» با اشاره به دشواری طرح مفاهیم اخلاقی در سینما، تاکید کرد فیلمساز بدون شعار به سمت این مفاهیم برود.


خانواده تئاتر شهرتهران بازدید : 211 شنبه 30 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

اجرای نمایش کوتاه در کلاس یکی از راههای فعال سازی دانش آموزان است و این متن با استفاده از کتاب چکیده طب داخلی هاریسون با رویکرد آموزشی  نوشته شده است .  به نظر من در نمایش کوتاه غیر از مطالب علمی ، حرف یا نکته اصلی عین یک فیلمنامه در آخر باید بیان شود . در ضمن این یک سیاه مشق است و از دید اهل فن قطعا پر ایراد . به بزرگواری خودتان خواهید بخشید.

 

مطب – دکتر پشت میز و بیمار پیرمردی است عصبی ،لاغر و خیس از عرق و روی صندلی نشسته است.

دکتر: خوب بگو ببینم چت شده پدر جان.

پیرمرد: ای اقای دکتر حوصله سوال و جواب ندارم.عصبی و بیقرارم.

دکتر: لاغر هم شدی ؟ دستاتو  بیار جلو.

پیرمرد دستها را جلو می آورد.دستهایش می لرزند.

پیرمرد: بله. تند تند هم عرق می کنم. حوصله سوال جواب هم ندارم.

دکتر با استفاده از گوشی پزشکی ضربان قلب بیمار را کنترل می کند و به موها و گلوی او دست می کشد.

دکتر: ضربان قلبت هم که زیاده.موهایت هم نرم ونازک شده است . چیزی نیست خوب می شی. به احتمال زیاد پرکاری تیروئید داری. یک آزمایش تیروکسین برات می نویسم. .مطمئن که شدیم برات دارو می نویسم.

پیرمرد: کاشکی به جای این همه سوال و جواب و آزمایش ، زود دارو می نوشتی.

دکتر: نمی خوام بهت توهین کنم ولی برای اینکار باید به دامپزشک مراجعه می کردی، پدر جان .  چون تنها دکتری که با مریضش سوال جواب نمی کنه ، دامپزشکه .

خانواده تئاتر شهرتهران بازدید : 335 یکشنبه 10 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

 

پنج شخصیت سرشناس بدون تحصیلات دانشگاهی:

ارنست همینگوی ( نویسنده آمریکایی)

آبراهام لینکلن ( رئیس جمهور سابق ایالات متحده )

راکفلر ( میلیاردر آمریکایی )

ویرجینیا ولف ( نویسنده بریتانیایی )

برنارد شاو ( نویسنده و نمایش نامه نویس بریتانیایی )

..................................................

 

خانواده تئاتر شهرتهران بازدید : 234 جمعه 25 فروردین 1391 نظرات (0)

فلسفه اخلاق وزيبايى شناسى اخلاق چيست؟ ارزش به چه معناست؟ عمل نيك چه ملاكي دارد؟ آيا ارزشهاي اخلاقي هميشگي اند و يانسبي؟ آيا در انسان چيزي به نام وجدان اخلاقي وجود دارد؟



آيا عمل بددر هر اوضاع و شرايطي بد است? زيبايى شناسى: ما به چه چيزي زيبا مي گوييم و ملاكمان براي زيبا ناميد ن يك چيزچيست؟ آيا زيباي امري عيني و واقعي است؛ يعني واقعا چيزي به نام زيبايي در اشيا وموجودات وجود دارد يا اينكه امري ذهني است و به هر شخص مربوط مي گردد و ممكن است كسي چيزي را زيبا بداند و كسي ديگر زيبا نداند؟ آيا زيبايي انواع مختلفي دارد؟ قوه اى كه در انسان زيبايي را درك مي كند، چيست؟ كاركرد هنر چيست؟ اين سئوالات، تنها نمونه هايي است از سئوالاتي كه در مسائل و شاخه هاي عمده فلسفي مطرح مي گردد. سئوالات فلسفي در هر يك از اين شاخه ها بسيار است و هر فيلسوفي نيز جواب هايي متفاوت از ديگر فلاسفه به اين سئوالات داده است. فايده فلسفه آيا اساسا فلسفه فايده اي هم دارد و لازم است كه به آن بپردازيم؟ و يا اين كه صرفا انباشته اي از آرا و سخنان عده اي در گذشته است و هيچ گونه فايده اي براي ماندارد؟ ما در اينجا تنها چند فايده از فوائدي را كه ذاتا بر فلسفه مترتب است، ذكر مي كنيم و قضاوت را بر عهده شما مي گذاريم: دانش فلسفه، مانند هر دانش ديگري، غريزه كنجكاوي انسان را در زمينه سوالات و پرسشهاي مختلف ارضاء مي كند؛ با اين تفاوت كه سوالات و مسائلي كه فلسفه در پي حل آن ها است اساسي ترين و بنيادي ترين نوع مسائلي است كه بشر با آن ها سر و كار داشته و دارد. اساسا در فلسفه لذتي وجود دارد كه از نياز ما به خود فلسفه؛ يعني نياز به دانستن و فهم جريانات عالم هستي بر مي خيزد و گواه اين مطلب، معناي خود واژه فلسفه يعني عشق به دانايي و خرد است. لئوناردو داوينچي مي گويد: عالي ترين لذت، لذت درك و معرفت است

خانواده تئاتر شهرتهران بازدید : 314 جمعه 25 فروردین 1391 نظرات (0)

مسائل فلسفه، اساسي ترين سوالاتي است كه بشر مي تواند بپرسد. ويژگي اين سوالات، اين استكه هميشه وجود داشته و خواهند داشت و هيچ علمي نمي تواند به آنها پاسخ دهد. هر انساني با اين سؤالات بنيادين كه به زندگي معنامي بخشند، روبروست. سؤالاتي مانند:زيبايي چيست؟ آيا عالم هدفي دارد؟ 


علم ما واقعي است يا اينكه همه چيز يك نمايش است؟ و سئوالاتي مانند آن. هر علمي موجودات را از جنبه اي خاص بررسي مي كند. مثلاهندسه هر چيز را از حيث اندازه و بعد و شيمي از جنبه خواص شيمياييبررسي مي كند. اما فلسفه در وجود موجودات، شناخت ما به آنها و چيستي حقيقي آنها سئوال مي پرسد. به طور كلي اگر نتوان پرسشي را به طور تجربي و با استفاده از حواس يا با انجام آزمايش،پاسخ گفت، آن پرسش، يك پرسش فلسفي است. به اين ترتيب، مي توان مسائل فلسفي رادر پنج دسته اصلي قرار داد. اين دسته ها شاخه هاي اصلي فلسفه محسوب مي شوند و ما براي نمونه چند پرسش از مسائلي را كه در هر كدام از اين شاخه ها مطرح است، ذكر مي كنيم.


 منابع:به نقل ازسايت سى پى اچ تئورى

خانواده تئاتر شهرتهران بازدید : 324 جمعه 25 فروردین 1391 نظرات (0)

تعريف فلسفه:  فلسفه تفکر است. تفکر درباره کلی ترین و اساسی ترین موضوعاتی که

در جهان و در زندگیبا آن ها روبه رو هستیم. فلسفه وقتی پدیدار می شود که سوالهایی

بنیادین درباره خود و جهان می پرسیم. سوالاتی مانند: زیبائی چیست؟ قبل از تولد

کجابوده ایم؟ حقیقت زمان چیست؟ آیا عالم هدفی دارد؟ اگر زندگی معنایی دارد، چگونه آن

را بفهمیم؟ آیا ممکن است که چیزی باشد و علتی نداشته باشد؟ ما جهان را واقعیت می

دانیم، اما واقعیت به چه معناست؟ سرنوشت انسان به دست خود اوست و یا از بیرون

تعیین می شود؟ از کجا معلوم که همه درخواب نیستیم؟ خدا چیست؟" و دهها سئوال نظیر

این سئوالات. چنانچه در این سئوالات می بینیم، پرسش ها و مسائل فلسفی از سنخ امور

خاصی هستند و در هیچ علمی به این چنین موضوعات، پرداخته نمی شود.

خانواده تئاتر شهرتهران بازدید : 303 پنجشنبه 24 فروردین 1391 نظرات (0)

واژه فلسفه واژه فلسفه( philosophy ) یا فیلوسوفیا که کلمه ای یونانی است، 


از دو بخش تشکیل شده است: فیلو به معنی دوستداری و سوفیا به معنی دانایی. اولین کسی که این کلمه را به کار برد، فیثاغورس بود. وقتی از او سئوال کردند که: آیا تو فرد دانایی هستی؟ جواب داد: نه، اما دوستدار دانایی(فیلوسوفر) هستم. بنابراین فلسفه از اولین روز پیدایش به معنی عشق ورزیدن به دانایی، تفکر و فرزانگی بوده است.  

**منابع:فرهنگ فلسفى **

تاريخ فلسفه غرب صفحه16تا13

خانواده تئاتر شهرتهران بازدید : 336 جمعه 11 فروردین 1391 نظرات (6)

 

خسته شدم  مي خواهم در اغو ش گرمت آرام گيرم

خسته شدم ،همه با من قهرند

خسته شدم بسكه تنها دويدم وتنها گريه كردم 

خسته شدم بسكه از سرما لرزيدم 

بسكه هراسان اين كوره راه ترس اور زندگي را پيمودم 

زخم پاهايم به من ميخندند

بيا اشك هايم را بر گونه هايم برچين  وبرپيشانيم بوسه بزن 

ميخواهم با تو گريه كنم

  خسته شدم بسكه تنها گريه كردم 

مي خواهم دستان كوچكم را برگردنت بياويزم 

وشانه هايت را ببوسم

 و

 توآرام 

با همان لحن صميمي 

كه در خانه سبز

ميگفتي 


چه معني داره تو اين دنيا كسي با كسي قهر باشه 

چه معني داره كسي تواين دنيا تنها باشه 

چه معني داره تواين دنيا آدمها يك روز بيان و

يك روز برن 

چه معني داره تواين دنيا زندگي كردن اينقدر سخت باشه ...

روحت شاد  هنرمند

 

خانواده تئاتر شهرتهران بازدید : 340 پنجشنبه 10 فروردین 1391 نظرات (0)

 

يما يوشيج پدر شعر نو

 پدر شعر نو علي اسفندياري متخلص به نيما يوشيج، فرزند ابراهيم خان اعظم السلطنه نوري در دهكده يوش از بخش بلده شهرستان نور متولد شد.

خواندن و نوشتن را نزد آخوند ده فرا گرفت. در مدرسه عالي سن لوئي تهران به ادامه تحصيل پرداخت. با آموختن زبان فرانسه با ادبيات غرب آشنا شد. نيما در شرح احوال خود مي‌نويسد: « آشنايي با زبان خارجي ، راه تازه‌اي پيش چشم من گذاشت». اولين اثر وي در سال 1300 هجري به نام « قصه رنگ پريده » منتشر شد. او مبتكر سبكي نو در شعر پارسي است كه به نام "شعر نو" معروف شده است.

او در سال 1301 سرآغاز شعر نو، افسانه را منتشر ساخت و چند سال بعد يعني در سال 1305 شعر خانواده سرباز را سرود.

نيما شغل آموزگاري را در سال 1309 يعني زماني كه 33 سال داشت در مدرسه حكيم نظامي آستارا آغاز كرد كه آن دوران در تحول فكري نيما بسيار حائز اهميت است. لازم به ذكر است او در سالهاي نوجواني به تشويق استادش « نظام وفا » به سرودن شعر پرداخت.

بايد خاطر نشان ساخت كه يادداشت‌هايي به صورت پراكنده در سالهاي 1301 الي 1314 از وي به جاي مانده است.

مجموعه اشعار وي به نامهاي قصه رنگ پريده، اي شب، منت دونان، شير، چشمه كوچك. يادگار، انگاسي. بز ملاحسن، گل ناز دار، خاركن، روباه و خروس، به ياد وطنم ... توسط تورج قوچاني جمع آوري گشت.

از زمان مشروطيت به بعد به ويژه از زمان روي كار آمدن رضاخان تا اتمام دوره حكومت او، شاعران بي‌پروا و واقع گرا و حتي رومانتيك سياست سرا مورد قلع و قمع قرار گرفتند. براي مثال عشقي و فرخي جان خود را از دست مي‌دهند، عارف قزويني خانه نشين مي‌شود و در گرسنگي مي‌ميرد، ايرج ميرزا خود را به آن راه مي‌زند و ... نيما در چنين دوره‌اي به سمبوليسم خاص خود روي مي‌آورد. سمبوليسمي كه عموماً ديدگاه سياسي غير مستقيم پوشيده گويي و رمزنويسي را به عنوان تنها حربه موثر به كار مي‌گرفت و چنين است كه در ديوان نيما نه تنها بيشتر شعرها نمادين هستند بلكه عنوان شعر هم نمادين است مانند : ققنوس، ناقوس، مرغ آمين و ...

مرحوم اخوان ثالث نقل مي‌كرد كه روزي در زندان شاهي پس از كودتا 


مي‌پرسد، باز هم مي‌شود شعري گفت كه اين آقايان نفهمند ولي مردم بفهمند.


به قول يكي از زبان شناسان و منتقدان، شعر حافظ هم با استعارات و 

ابهامات كلامي كه مي‌آفريند در ساز و كارهاي ذهني دست به همان 

ترفندهايي مي‌زند كه نمونه‌اش را در  شعر نيما مي‌بينيم.

جلال آل احمد مي‌گويد هر شب شعرهايي در اين كنگره خوانده مي‌شود و 

شبي كه نوبت شعر خواندن نيما رسيد به ناگاه همگان با قطع برق 

مواجه شدند، روي ميز خطابه شمعي نهاده شد و نيما شروع به 

خواندن 

شعر « آي آدمها » نمود كه با حال و هواي موجود در سالن بسيار 

مناسب بود.

نيما زندگي مرفه‌اي نداشت و با دست مايه‌اي كه از وزارت فرهنگ آن 


زمان مي‌گرفت به سختي امرار معارش مي‌كرد و عاليه خانم همسر 

ايشان نيز كه به سمت كارمند بانك ملي انجام وظيفه مي‌نمود در گذران 

زندگي، وي را همراهي مي‌نمود.

نيما دوران بازنشستگي را در خانه بسر مي‌برد و به سرودن شعر 

مي‌پرداخت و اصولاً به علت اينكه بيشتر عمر خود را در يوش گذرانده 

بود به سختي مي‌توانست خود را با آداب و فرهنگ مردم شهري سازگار نمايد، او هميشه آرزوي هواي كوه را داشت و ساعتهاي متمادي به 


زادگاهش مي‌انديشيد، آنچنان كه با فرا رسيدن فصل تابستان خانه‌اي را كه در خيابان دزاشيب داشت اجاره مي‌داد و براي استراحت به زادگاهش باز مي‌گشت.

وي ده سال آخر عمرش با شعراي بنام مراوده بسيار داشت و خيل جوانان براي همنشيني و مصاحبت با نيما همواره اطراف او را فرا گرفته بودند.

وي در آخرين لحظات حيات پرافتخارش، زندگي آرامي داشت و از نگرانيهاي دروني‌اش اثري ديده نمي‌شد، نگاه آرام و حركاتش نرم و لطيف به نظر مي‌رسيد.

به گفته جلال آل احمد: بدين صورت بود كه پيرمرد دور از هر ادعايي به سادگي در ميان ما زيست و با ساده دلي روستايي خويش از هر چيز تعجب كرد و هر چه بر او تنگ گرفتند كمربند خود را تنگ تر بست و همچون مرواريد در دل صدف ناموزوني سالها بسته ماند. در چشم او كه خود چشم زمانه ما بود آرامشي بود كه گمان مي‌بردي شايد هم به حق از سر تسليم است.

در واپسين لحظات حيات، به خواست وي قرآن به نزدش آوردند و لاصفات صفا ( سوگند به فرشتگان صف در صف ) آيه‌اي بود كه آخرين نگاه او را به اين دنيا پر كرد.

او در طول حياتش چنان به زادگاهش عشق مي‌ورزيد كه در وصيت‌نامه خود نيز نوشته بود جسدش را در زادگاهش به خاك بسپارند.

 

 

درباره ما
Profile Pic
با سلام خدمت بازدید کنندگان محترم .. به <<انجمن تخصصی خانواده تئاتر شهر تهران خوش آمدید>>
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 40
  • کل نظرات : 20
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 136
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 4
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 5
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 720
  • بازدید ماه : 784
  • بازدید سال : 9,321
  • بازدید کلی : 47,514
  • کدهای اختصاصی